جدول جو
جدول جو

معنی گران سرین - جستجوی لغت در جدول جو

گران سرین
آنکه سرین کلان دارد بزرگ سرین
تصویری از گران سرین
تصویر گران سرین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران سری
تصویر گران سری
تکبر غرور، صاحب سپاه انبوه بودن سپهسالار، مستی و مخموری، خشم غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
متکبر، باوقار، موقر، کاهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران خرید
تصویر گران خرید
آنچه به قیمت گران خریده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران سلیح
تصویر گران سلیح
آنکه سلاح سنگین با خود دارد، کنایه از شجاع، دلاور
فرهنگ فارسی عمید
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سلاح سنگین با خود دارد، شجاع دلاور: میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
سست کاهل تنبل، متکبر مغرور، باوقار با تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب جاه و مقام عالی قدر عالی رتبه گران پایه: چو دید آن دو مرد گران سایه را بدانایی اندر سرمایه را، متکبر مغرور، جمع گران سایگان: نشسته بدر بر گران سایگان بپرده درون جای پرمایگان، صاحب سپاه انبوه خیلخانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران خرید
تصویر گران خرید
آنچه بقیمت گران خریده شود مقابل ارزان خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزن سرین
تصویر گوزن سرین
معشوقه ای که سرینش مانند گوزن پر و انباشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزان سرین
تصویر لرزان سرین
آنکه دارای سرینی نرم ولرزنده باشد: هرکوله زن لرزان سرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سرشت
تصویر گران سرشت
((~. س ِ رِ))
متکبر، باوقار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گران سایه
تصویر گران سایه
((~. یِ))
کنایه از شخص عالی، مقابل ام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گران سایه
تصویر گران سایه
صاحب جاه و مرتبه، عالی رتبه، عالی مقام، گران پایه، باوقار، تاریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران سیر
تصویر گران سیر
آنکه کند حرکت کند، کندرو، برای مثال دو سنگ است بالا و زیر آسیا را / گران سیر زیر و سبک رو به بالا (خاقانی - ۸۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرد سرین
تصویر گرد سرین
آنکه سرین مدور دارد فربه سرین
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کند حرکت کند دیررو دیر جنب مقابل سبک سیر: دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. (خاقانی)، دیر نفوذ کننده بطی التاثیر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران ریش
تصویر گران ریش
آنکه دارای ریشی ستبر و انبوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سر
تصویر گران سر
متکبر، خودخواه، خودسر، مغرور، مست
فرهنگ فارسی عمید
آنکه خود را برتر از دیگران داند متکبر مغرور: اگر خسیسی برمن گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سما سنا. (خاقانی)، صاحب سپاه انبوه سپهسالار، مست و مخمور: در قصب سه دامنی آستیی دو برفشان پای طرب سبک برآرا زچه زنی گرانسری. (خاقانی)، خشمگین غضبناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران سر
تصویر گران سر
((~. سَ))
متکبر، خود خواه، گران مغز
فرهنگ فارسی معین