- گران سرین
- آنکه سرین کلان دارد بزرگ سرین
معنی گران سرین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تکبر غرور، صاحب سپاه انبوه بودن سپهسالار، مستی و مخموری، خشم غضب
متکبر، باوقار، موقر، کاهل
آنچه به قیمت گران خریده شده
آنکه سلاح سنگین با خود دارد، کنایه از شجاع، دلاور
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
آنکه سلاح سنگین با خود دارد، شجاع دلاور: میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی. (فرخی)
سست کاهل تنبل، متکبر مغرور، باوقار با تمکین
صاحب جاه و مقام عالی قدر عالی رتبه گران پایه: چو دید آن دو مرد گران سایه را بدانایی اندر سرمایه را، متکبر مغرور، جمع گران سایگان: نشسته بدر بر گران سایگان بپرده درون جای پرمایگان، صاحب سپاه انبوه خیلخانه دار
آنچه بقیمت گران خریده شود مقابل ارزان خرید
معشوقه ای که سرینش مانند گوزن پر و انباشته باشد
آنکه دارای سرینی نرم ولرزنده باشد: هرکوله زن لرزان سرین
صاحب جاه و مرتبه، عالی رتبه، عالی مقام، گران پایه، باوقار، تاریک
آنکه کند حرکت کند، کندرو، برای مثال دو سنگ است بالا و زیر آسیا را / گران سیر زیر و سبک رو به بالا (خاقانی - ۸۱۵)
آنکه سرین مدور دارد فربه سرین
آنکه کند حرکت کند دیررو دیر جنب مقابل سبک سیر: دو سنگ است بالا و زیر آسیا را گران سیر زیر و سبک سیر بالا. (خاقانی)، دیر نفوذ کننده بطی التاثیر: کوشش جان برنیاید با گرانیهای جسم آب در آهن گران سیر است چون آهن در آب. (صائب)
آنکه دارای ریشی ستبر و انبوه است
متکبر، خودخواه، خودسر، مغرور، مست
آنکه خود را برتر از دیگران داند متکبر مغرور: اگر خسیسی برمن گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سما سنا. (خاقانی)، صاحب سپاه انبوه سپهسالار، مست و مخمور: در قصب سه دامنی آستیی دو برفشان پای طرب سبک برآرا زچه زنی گرانسری. (خاقانی)، خشمگین غضبناک